چند تا عكس از سحر دارم هر چي سعي مي كنم نمي تونم تو پست هام بذارم مرتب پيغام ارور مي ده اميدوارم مشكل اين بلاگر زياد طول نكشه
ديروز سحر رو برديم دكتر، آزمايش خونش خدا رو شكر چيزي نبود، ولي عكس ريه اش خبر از عفونت ريه مي داد
تو بيمارستان مي ترسيد نگهش دارن، چون يه خاطره بد از اونجا داره.با بغض همراه با التماس مي گفت: من از بيمارستان بدم مي ياد!من از آمپول خوشم نمي ياد. به خير گذشت و بستري نشد. تا ببينيم اين تب لعنتي قطع مي شه يا نه
No comments:
Post a Comment