Sunday, February 15, 2009

سارا در سن چهار ماهگی

وزن:شش کیلو و هفت صد و هشتاد گرم
قد: شصت و سه و نیم سانت
دور سر: چهل و سه سانت

سوالهای سخت

مامان: یک ماه در مدرسه راجع به دایناسورها براشون صحبت کردند، الان اسم اکثر اونها رو می دونه و اطلاعاتش رو به رخ ما می کشه. یه روز بهم گفت: مامان می دونی دایناسورا خیلی خیلی خیلی خیلی سال قبل توی کانادا زندگی می کردن یعنی اون وقتی که ما ایران بودیم!!!!!!

در راه مدرسه
سحر: بابا دایناسورها چرا مردند؟
بابا: یه شهاب سنگ خورده به زمین و همشون از بین رفتند. ا
سحر با تعجب: یعنی خدا اینقدر سیلیه؟

باز هم در راه مدرسه
سحر: مامان واکی تاکی(بی سیم) چه جوری کار می کنه؟
مامان: از طریق موجهای صوتی همین طوری که الان تو داری صدای من رو می شنوی، این موجها توی هوا هستند و صدای من رو به تو می رسونند و .... ( یه چند دقیقه در حال توضیح بودم). ا
سحر: مامان ببخشیدا من پرسیدم واکی تاکی چه جوری کار می کنه؟ چی داری می گی اصلاً؟

Monday, February 09, 2009

کارهای جدید سارا

مامان: دیگه اینقدر در غلتیدن ماهر شده که تا روی زمین قرار می گیره سریع می چرخه و چون بعد از اون نمی تونه هیچ حرکتی بکنه گریه می کنه که بیاین من رو نجات بدین. خلاصه کار ما شده سارا رو از حالت وارونگی در اوردن.ا
دو روز هست که وقتی دستشو می گیریم گردنشو محکم می گیره و بلند می شه ، سحر هم از این حرکت خوشش اومده و مرتب می خواد سارا را بلند کنه، این تمرین خوبیه برای دراز و نشست تا چربیهای دل سارا هم آب بشه.ا

وقتی گیره ها حمله می کنند
سارای وارونه