Sunday, December 17, 2006

شهر در امن و امان است

خدا رو شكر همه چي خوبه و اتفاق خاصي هم نيفتاده
فقط اين رو بايد بگم كه همه روانشناسا،روانكاوا و مددكاران اجتماعي بايد بيان از اميد درس بگيرن.چرا؟؟؟ داستان از اين قراره
ما كلي اين در،اون در زديم و راجع به اين مسئله سحر كه دوست داشت پسر باشه و حتي براي خودش اسم هم انتخاب كرده بود(علي و حسين)از افراد متخصص كمك خواستيم، ولي متاسفانه هيچ كدام از اون راهكارها مؤثر نبود و سحر روز به روز روي حرف خودش بيشتر پافشاري مي كرد .بطور مثال: سحر سي دي سيندرلا رو خيلي دوست داشت و مي گفت كه براش بخرم. من هم بهش گفتم چون تو مي گي كه پسري و پسرا هم علاقه اي به فيلم سندرلا ندارند برات نمي خرم و براي اينكه بيشتر قلقلكش بدم گفتم اونو براي ريحانه(دختر دائيش)مي خرم ، سحرهم بدون هيچ مكثي برگشت گفت: آره،خوبه، سي دي باربي رو هم بده به ريحانه!!!!. خلاصه تمام وسايلي رو كه دلخواه دختر بچه هاست، مثل عروسكهاي باربي، رژ لب و لاك هاش رو بذل و بخشش مي كرد
ولي بعد از اون شبي كه بابا اميد خيلي جدي با سحر صحبت كرد و گفت: "من پسر ندارم، يه دختر دارم كه اسمش سحره، حالا اگه دوست داري كه با من حرف بزني و بازي كني بايد خودت باشي، من علي يا حسين نمي شناسم" يك تغيير و تحولي تو رفتار سحر ايجاد شد،كه كاملاً محسوس بود

2 comments:

Anonymous said...

سلام لیلا و امید عزیز
من ارتا هستم و معمولا با صفحات کامپیوتری زیاد جور نیستم اما این سایت را با علاقه مطالعه کردم. در مورد مطلب آخر که خواندم یک مقدار به فکر فرو رفتم چون چند ماه پیش در یکی از برنامه های تلویزیونی Opra به این مسئله و عواقب و شاخه های آن اشاره شد و گفته شد که بچه ها شاید این مسئله را با حرف قبول کنند اما تا زمانی که بین جنسیت روحشان و جنسیت ظاهری خود به تعادل نرسند این چشم انداز به ظاهر اشتباه را با خود خواهند داشت.در آن برنامه این مسئله را تحت عنوان روح اشتباه در بدن اشتباه مورد بررسی قرار دادند و در مورد تغییر شکل آن در مراحل رشد با نمونه های عینی بحث شد. حقیقتش را بخواهی من خودم در زمان خیلی بچگی همیشه حسرت لباسهای دخترانه را می خوردم یا خجالت می کشیدم که بگم صورتی را بیشتر از آبی دوست دارم و در نقاشیهایم دختر بیشتر از پسر بود تا زمانی که مزایاو موقعیت خودم برای خودم روشن شد و فهمیدم که بدون دختر بودن هم می توانم مهارتها و دانشهایی داشته باشم که زندگی خودم را راحت تر کند و اول خودم قاضی باشم و نه دیگران. در زمان مدرسه در خیلی از دوستانم این مورد را می دیدم که بیشتر دختر بودند و این تقابلی بود که در مورد بعضی از حرکات خشن نا هنجار پسرها در مدرسه شکل می گرفت حتی امروز همکلاسیهایی دارم که بیش از آنکه دختر باشند دنبال فعالیتهای مردانه و حقوق آنچنانی هستند. فکر نمی کردم روزی برسد که با این موردی که در فرهنگ ما قایمش می کنند علمی برخورد شود. در هر صورت من می دانم که مریم با سایت اپرا در تماس است و می تواند برنامه ها و نتایج بحثها را از آن استخراج کند بد نیست یک نگاهی به آن بیاندازید. این مورد به ظاهر مخفی، پیچیده اما قابل حل به همان آسانی است. بهتر است سحر خودش این مسئله را حل کند تا اینکه از طریق تشویق یا محدودیتهای عاطفی این قضیه شکل دیگری پیدا کد. شاید اگر مزایای دختر بودن یا پسر بودن در جامعه ایران بیشتر بود ناخودآگاه فرزندان در موقعیت درست قرار می گرفتند.

Anonymous said...

سلام مامان و بابای مهربان
منم با ارتا موافقم. این جوری صورت مساله پاک شده. و سحر همیشه در گیر این مساله است که نکنه اگه این کار هم بکنم بابا امید دوستم نداشته باشه.الان تو سنیه که هویت جنسیش داره شکل می گیره. وقتی بزرگتر شد دیگه نمیشه اینجوری با مسئله برخورد کرد. به نظر من نباید رو خیلی از کارها برچسب دخترونه یا پسرونه زد.ولی اگه رسما بگه من پسرم نه اینکه فقط کارای پسرونه بکنه، به نظر من بهترين راهش اینه که اول خودتون و بعد هم سحر برین جلسات مشاوره. گفتم اول خودتون چون زیباخانوم ممکنه که دوست نداشته باشه که بره مطب دکتر. منم اگه قرار باشه تو خیلی از جمع های زنونه بشینم و موازیش یه جمع مردونه هم باشه شک نکنید که تو جمع مردونه می شینم. اینم به خاطر اونه که مسائل جالب در دسته پسرونه/مردونه طبقه بندی شده. سحر خیلی باهوشه اگه دقت نکنین به راحتی با ترفنداش یه جایی گیرتون مبندازه..