از یک ماه قبل داشتیم برای جشن کریسمس که پنجشنبه گذشته تو مدرسه برگزار شد آماده می شدیم، هر روز می رفتیم توی سالن اجتماعات، یه کم سِنتا سِنتا می کردیم، قرمی دادیم و برمی گشتیم توی کلاس. آخرش هم در نهایت ناهماهنگی برناممون رو اجرا کردیم. در عوض کلی خندیدیم و بهمون خوش گذشت. ا
اصلاً به خودتون زحمت ندین که من رو توی این جمعیت پیدا کنین. من اون پشت پشتام
حالا اومدم جلو
2 comments:
عمه جونم من عاشق اون عكس دوميت شدم كه. دوست دارم طلايي
سلام سحر خوشگله چقدر لباس بابا نوئل بهت می آد . عمه فاطی اینجا داره برات غش میکنه , به مامان لیلا و بابا امید خیلی سلام برسون
از طرف مهدی و عمه فاطی
Post a Comment