هفته گذشته موضوع درس کلاسمون روز و شب بود، آخرین روز هفته هم جشن گرفتبم، یه جشن با مزه در مورد شب. ولی تو ابن جشن هیچ کس لباس مهمونی شو نپوشیده بود و همه حتی معلم ها با لباس خواب اومده بودن مدرسه. من وقتی معلمم رو دیدم نتونستم جلوی خودم رو بگیرم و زدم زیر خنده، آخه یه لباس آبی بلند با یه زیر شلواری و دمپایی پوشیده بود، البته او هم وقتی منو دید خندید چون من هم لباس خواب حیوونی ام رو پوشیده بودم.ا
توی کلاس چراغا رو خاموش کردیم و پتو هامون رو که برده بودیم کشیدیم روی خودمون و مثلاً خوابیدیم. بعد هم با پاپ کُرن و آب میوه پذیرایی شدیم. یه چندتا عکس یادگاری هم گرفتیم. ا
3 comments:
عکسای لباس خواب حیوونیت پس کو سحر خانوم؟
منم هموني كه لاله گفت.
ba arze sharmandegi. man aks nagereftam, khode moalemeshon akse yadegari gereft.
Post a Comment