ما برای تعطیلات رفته بودیم اتاوا خونه عمو علی و خاله آزاده که اونجا یه عالمه آدم مهربون دیدیم، خیلی بهمون خوش گذشت، مخصوصاً روز کریسمس که بعد از کلی انتظار بالاخره بابا نوئل اومد و آرزوهای من رو برآورده کرد. صبح طبق معمول ساعت 6 از خواب بیدار شدم و بدو بدو رفتم سراغ هدیه هام، کلی ذوق کردم و برای اینکه دیگران هم متوجه ذوق من بشن یه جیغ بنفش کشیدم و همه رو از خواب بیدار کردم البته کسی از این کار من عصبانی نشد بلکه به نظر اونا این قشنگترین صدایی بود که تا حالا از خواب بیدارشون کرده بود.ا
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
2 comments:
dusat daram khahar jun.ishala ma ham ba maman o babam miyaym pishetun. :) :*
ني ني من عاشق هيجانزدگيتم.
Post a Comment