Thursday, October 04, 2007

زندگی با خاطرات


پیرو موضوع قبلی: ا

سحر یه کتاب لالایی داره. اسم یکی از اون لالایی ها خونه عمو یا داییه. عکس یه خانواده رو که دور نی نی کوچولو جمع شدن را کشیده. سحر داشت این صفحه رو نگاه می کرد و اسم خاله و داییهای خودش رو روشون می ذاشت. جالب بود که با دیدن اون عکسا آدم واقعاً یاد همون شخصیت می افتاد، مثلاً اون خانمی که عینک داشت مامان فاطی و اون آقایی که سبیل نداشت دایی مصطفی بود، بابا مسعود صورتشون کشیده تر و بابا علی گرد تر بود و خانمی که از همه پیر تر بود ماما بی بی سکینه بودن. ا

1 comment:

Laleh said...

آخی!!