Monday, August 15, 2011

جملات قصار

داشتیم با سحر و سارا راه می رفتیم که یه حلزون دیدیم رو زمین رفتیم نزدیکش و نگاش کردیم، گفتم بچه ها این بدبخت مرده! سحر گفت مامان؟ بیشتر از مرده، فوت کرده!! گفتم مامان جون مرده با فوت کرده یه معنی رو می ده. گفت آره منظورم اینه که دیگه زنده نیست. :))) ا

---------------------------------

می خواستیم بریم خونه دوستمون مهمونی! سارا زود رفت یه پیرهن پوشید و به همه هم سفارش کرد لباس قشنگاتون رو بپوشید، امید هم یکی از لباساشو که برای دانشگاه هم می پوشه تنش کرد و داشتیم می رفتیم که سارا به امید گفت: بابا برو لباس قشنگ بپوش می خوایم بریم خونه خاله مَیَم(مریم). امید گفت لباسمو پوشیدم دیگه. سارا یه نگاهی بهش کرد و گفت این دانشه(دانشگاه) هست برو لباس قشنگتو بپوش. ا

No comments: