Tuesday, May 19, 2009

ساندویچ

مامان: هر وقت سحر انگلیسی حرف می زنه ازش می خوام فارسی اش رو هم بگه تا یادش نره، اکثر مواقع درست می گه، بعضی مواقع هم کلمه به کلمه ترجمه می کنه که اون وقت یه عبارت جدید خلق می شه.

سحر:I changed my mind

مامان: سحر می دونی فارسیش چی میشه؟

سحر: آره، میشه.... من... عقلم رو... عوض کردم.

============================

در راه مدرسه داشتیم جمع و تفریق بازی می کردیم.

مامان: اگر من ده تا نون داشته باشم و دو تا ساندویچ برای تو و بابا درست کنم چند تا نون می مونه؟

سحر: چه ساندویچی چه ساندویچی مامان؟

مامان: نون پنیر

سحر: با چی؟

مامان: با گردو

سحر: نه من با گوجه دوست دارم

مامان: باشه با گوجه، حالا بگو

سحر: مامان خیار هم باشه لطفاً، ساندویچ پنیر با گوجه و خیار خیلی خوب می شه!

بعد دیگه ما رسیدیم به مدرسه.

1 comment:

عمه آسی said...

وای سحر خیلی دوست دارم عمه. عمه جونم ساندویج نون و پنیر و کره و گردو رو هم امتحان کن. تو انیشیتن نی نا؟