Thursday, March 26, 2009

من و سحر در راه مدرسه

مامان: تا پامون رو از در خونه می ذاریم بیرون،

سحر می گه: مامان چه بازی کنیم؟

یکی از بازیها سایمن سِز هست و به این صورت که یکی سایمن می شه و هر چی گفت اون یکی باید انجام بده، مثل پریدن، دویدن، خندیدن، شکلهای عجیب غریب درآوردن و ... سحر وقتی سایمن می شه من باید روی یه پا بپرم، فکر کنین تو سرمای منهای 20 درجه من در حالی که دارم کالسکه رو راه می برم باید روی یه پا هم بپرم. ووقتی من سایمن می شم سحر رو کلی می دوونم که سرما از یادش بره.

یکی دیگه از بازیها آی اِسپای هست که باید در مورد یه چیزی توضیح بدیم و اون یکی حدس بزنه که چی هست. یه دفعه من در مورد خود سحر گفتم و یک ربع گذاشتمش سر کار .

یه بازی دیگه ای که من جدیداً اختراع کردم اسمشو گذاشتیم یادته ایران؟ به نوبت از خاطرات ایران می گیم این بازی دو تا حسن داره یکی این که کلی چیزای خوب به یاد هم دیگه می آریم و می خندیم، یه حسن دیگه شم اینه که سحر اسمهایی رو که یادش رفته دوباره یادش می یاد. سحر بیشتر از بچه ها و بازیها می گه و من بیشتر از خوراکیها.(هیجان انگیزه نه؟)

No comments: