دیروز روز هالوین بود، و من به دفعات کلی شکلات جمع کردم. اول توی کلاس که پس از کسب علم و دانش، خانم معلممون یه کیسه پر از شکلات بهمون داد، بعدش با مامانم رفتیم طبقه پایین مدرسه که یه اتاقی هست برای بچه های قبل از دبستان،و کلی اسباب بازی داره، وقتی بازیم تموم شد و خواستیم برگردیم باز یه عالمه پاستیل و شکلات گرفتم، اومدیم خونه و داشتم از خودم شدیداً پذیرایی می کردم که خاله الهام زنگ زد و گفت: آماده باشید تا با هم بریم تریک و تریت. ما هم سریع آماده
شدیم. لباس من به شکل خرس پاندا بود، البته کلاهش که هویت لباس رو مشخص می کرد بیشتر پشت سرم افتاده بود، مامانم مسئولیت خطیر گذاشتن کلاه روی سرم رو به عهده گرفته بود که البته در این راه موفقیتی کسب نکرد چون من تا از مامانم دور می شدم فوری کلاهم رو می انداختم (اصولاً لباسای من باید کاملاً راحت باشن). با شایان و فرزان یکی یکی در خونه ها رو می زدیم و شکلات جمع می کردیم. در آخر با کوله باری از چیزای خوشمزه برگشتیم خونه. فکرکنم مامان، بابام تا یه چند ماهی از خریدن هر نوع هله هوله ای معافن. ا
دراکولا(فرزان)- استیچ(شایان)- خرس پاندا(من)ا
ا
2 comments:
جانم چقدر موش شده!
Khosh Be Halet Sahar !!!
Post a Comment